شبُ سکوت و دوباره بیداری سجده رو جا نمازی که پهنه روز ادای نـمـازهـای قــضا زیر سقفی که سرتاپاش رهنه موکت ِ پاره پاره ی خـونه که توی ذوق می زنه هربار فکر ِ مشغول من که چی بخرم کــه درآمـد نـدارمـو بیـکار ِ... عصر سردرگمُ میان سالی آخـر جـاده ی سـرازیری عاشقی سن و سال نمیشناسه سر ِ پیری و معـرکـه گـیـری سـاعتـایی که غافـلم از تو لحظه هاش اضطراب میاره یادتو هستم آرومم میکنه انگاری قرص خواب میاره خاطراتت جلوی ِ چشمامه مث سایه که پابه پای منه مث عکس توو آینه که خودشو جـای مـن سـعی داره جا بزنه پله هارو دوتا یکی می کنم صداتو می گیـرم میـام بالا اتفاقی ازین قشنگ تر نیس که تو آغوشمی تو از حالا... ماریا سلمانی نوع مطلب : ماریا سلمانی، برچسب ها : لینک های مرتبط : . دیوار سایت ![]() و انسان با نخستین درد. در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی کرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم. ![]() لیست شاعران دوست طبق حروف الفبا آخرین اشعار آرشیو سایت پیوندها نویسنده آمار سایت ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
||||