لمس پستان هاى یک مجسمه شبیه لمس آدمی ست كه برگه ى ملاقات یک زندانى را با خود دارد مى دانى از زیر سایه ى بهارنارنج ها رد شده مى دانى كه بر مى گردد و از آخرین سرباز تشكر مى كند
و مى دانى كه هر چقدر چادرش داغ ِ آفتاب باشد میله ها اسم زندان را عوض نمى كنند بر مى گردى و از زندانبانت سیگار مى خواهى آسا قربانی
نوع مطلب : آسا قربانی، برچسب ها : لینک های مرتبط : . دیوار سایت ![]() و انسان با نخستین درد. در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی کرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم. ![]() لیست شاعران دوست طبق حروف الفبا آخرین اشعار آرشیو سایت پیوندها نویسنده آمار سایت ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
||||